.خسته شدم میخواهم در آغوش گرمت آرام گیرم
.خسته شدم بس که از سرما لرزیدم
.بس که این کوره راه ترس آور زندگی را هراسان پیمودم زخم پاهایم به من میخندد
... خسته شدم بس که تنها دویدم
...اشک گونه هایم را پاک کن و برپیشانیم بوسه بزن
... میخواهم باتوگریه کنم
... خسته شدم بس که
... تنها گریه کردم
میخواهم دست هایم را به گردنت بیاویزم وشانه هایت راببوسم
.خسته شدم بس که تنها ایستادم

دارم دق مي کنم ، تحمل ندارم ديگه خسته شدم ، دارم کم ميارم دلم تنگ شده و ديگه نا ندارم همش فکر توام ، همش بي قرارم ديگه اشکي برام نمونده که بخوام برات گريه کنم ، فداي تو چشام دلم داره واسه تو پرپر مي زنه تو رفتي و هنوز خيالت با منه
بدون تو کجا برم ، کنار کي بشينم تو چشماي کي خيره شم ، خودم رو توش ببينم تو که نيستي به کي بگم چشاشو روم نبنده به کي بگم يکم نازم کنه که بم نخنده بدونه تو با کي حرف بزنم ، دردت به جونم تو اين دنيا به عشق کي ، به شوق کي بمونم به جونه چشمات از تموم اين زندگي سيرم تو که نيستي همش آرزو مي کنم بميرم
نظرات شما عزیزان:
|